مصطفی صلی الله علیه و آله خبر داد از کردگار قدیم و خداوند مهربان که از بنده نوازی و مهربانی و بزرگواری خود گفت: قسمت کردم خواندنِ سوره ی الحمد میان من و میانِ بنده ی من، نیمه ای از آن، مراست و نیمه ای از آنِ بنده ی من و بنده ی مراست آن چه خواهد. چون بنده گوید: بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، اللّه گوید: بنده ی من مرا نام نهاد و به نام نیکو خواند. چون بنده بگوید: اَلحَمدُ للّه ِ رَبِّ العالمین، اللّه گوید: بنده ی من، مرا سپاس داری کرد و از من آزادی نمود. چون بنده گوید: الرَّحمنِ الرَّحیم، اللّه گوید: بنده ی من، مرا ستایش نیکو و ثنای به سزا گفت. چون بنده گوید: مالِکِ یَوم الدِّین، اللّه گوید: بنده ی من، مرا به بزرگواری و پاکی بِستُود. بنده ی من پشت به من داد و کار را به من گذاشت. دانست که به سر برنده ی کارِ وی ماییم، تمام کننده ی نعمت بر وی ماییم، سازنده ی کار وی و روزی رساننده ی به وی ماییم. ما را می پرستد و از ما می خواهد، و دست نیاز، سوی ما برداشت که اِهدنا تا آخر سوره، همه بنده را دعاست. و او راست آن چه خواست. مصطفی صلی الله علیه و آله این سوره را سه نام نهاد: یکی سبعِ مثانی، دیگر فاتحةُ الکتاب، سه دیگر امُّ القُرآن. سبع مثانی آن است که هفت آیت است و نیز گفته اند از بهر آن که جبرییل، دو بار با آن فرو آمد، یک بار به مکه و یک بار به مدینه، از جهت تعظیمِ آن، پس این سوره هم مکّی است و هم مدنی و فاتحه به آن گفت که در مصحف ها، ابتدا به آن کنند و کودکان را به تعلیم، و در هر نمازها، ابتدا به آن کنند و در هر کاری که بنده در آن شروع کند، اول گوید: بِسمِ اللّه . امُّ القرآن، از آن است که اصلِ علوم قرآن و جمله کتاب های خداوند است. هر چه در کتاب ها است از علوم دینی و مکارم الاخلاق، مُعْظَمِ آن در این سوره از روی اشارت موجود است. * * * روایت است از رسول صلی الله علیه و آله که گفت: هر که این سورتِ فاتحه بخواند، هم چنان باشد که تورات و انجیل و زبور داوود و صُحُفِ ابراهیم خوانده، و به هر حرفی، درجه ای در بهشتش بدهند و من خواستم تا وصفِ آن درجات بگویم شما را، مرا دستوری ندادند ولکن خوشا خواننده ی این سورت را و این سورت، قسمت شده است میان خدای تعالی و بنده. و این سورت شفاست از هر دردی و آفتی. روایت است که ابلیس چهار بار بنالید: یک بار که خدای تعالی لعنتش کرد و یک بار که از بهشتش بیرون کرد و یک بار که رسول صلی الله علیه و آله را به رسالت فرستاد و یک بار که سورت فاتحه فرود آمد. و از جمله شرفِ این سورت آن است که نماز درست نباشد الا به این سورت و هیچ سورت و آیت به جایِ این نایستد. و رسول گفت: نماز نباشد آن را که اُمُّ القرآن نخواند. روایت است از رسول صلی الله علیه و آله که گفت: سورةُ البقره بیاموز که اَخْذَش برکت است و تَرکَش حسرت و باطل کاران یعنی ساحران بر خداوندِ این سوره (عالمِ بر این سوره) راه نیابند. و نیز خالی تر خانه ای از خیر، خانه ای باشد که در او سورة البقره نخوانند و سورة البقره، سراپرده ی قرآن است و هر که سورة البقره بخواند، صلوات و رحمتِ خدای تعالی بر او باشد. و رسول صلی الله علیه و آله جماعتی را به غزایی (جنگی) فرستاد، خواست تا بر ایشان امیری [انتخاب[ کند. یک یک را پیش خواند و گفت: تو از قرآن چه دانی؟ هر کس می گفت که فلان سوره دانم. تا جوانی پیش آمد به سال از همه کِهتَر (کمتر) گفت: یا رسول اللّه ! من سورة البقره دانم. گفت: تو را امیر کردم بر اینان. گفتند: یا رسول اللّه ! این جوان را چگونه بر ما پیران امیر می کنی؟! گفت: او سورة البقره داند و شما ندانید. و پیامبر گفت که: سورة البقره، سیّد قرآن است. * * * روایت است که: شیطان هرگه که از سورة البقره چیزی بشنَوَد، بگدازد از شنیدن آن و بگریزد. و روایت است که مردی بود تازه جوان، شبی بخفت. بامداد که برخاست مویِ سر و محاسنِ وی همه سپید بود. او را گفتند: چه رسید تو را در خواب؟ گفت: قیامت نمودند ما را در خواب. و وادی عظیم دیدم از آتش و بر سَرِ آن جسری (پلی) باریک بر حَدِّ (به اندازه ی) تیغ شمشیر و مردم را به نام های ایشان می خواندند و بر آن جِسر می گذرانیدند. یکی می رَست (رهایی می یافت) و دیگری می خَست (آسیب می دید) یکی می گذشت و یکی در آتش می افتاد. آنگه مرا خواندند به نام خود. رفتم بر آن جسر و می لرزیدم و به راست و چپ می چسبیدم. آخر، دو مرغِ سفید را دیدم یکی به راست و یکی به چپ و مرا راست می داشتند و از آتش نگاه می داشتند؛ تا آخر به آن جسر باز گذشتم. آنگه مرغان را گفتم که: شما چه باشید و که اید؟ گفتند: ما سورة البقره و آل عمران هستیم که اللّه تعالی، تو را به ما خلاص داد که ما را بسیار خوانده ای. مصطفی صلی الله علیه و آله در بیان فضیلت این سوره گفت: هر آن کس که برخوانَد روز آدینه این سوره را، خدای عَزَّوجَلّ و فریشتگانِ او بر وی ثنا گویند و درود فرستند، تا آنگه که آفتاب فرو شود. و روایتی دیگر آن که: اگر شبِ آدینه بر خوانَد، روزِ قیامت، وی را دو پر دهند تا بدان دو پر اندر صراط به آسانی باز گردد. و روایتی دیگر آن که: اگر در عموم احوال و اوقات، این سوره بر خوانَد، به هر آیتی وی را امانی دهند و زینهاری و نیز، توانگر به حقیقت آن کس است که آل عمران دانَد و خوانَد.
فضایل قرائت سوره ی حمد
فضیلت قرائت سوره ی بقره
فضیلت سوره ی آل عمران
شهید مرتضی مطهری (13 بهمن، 1298 فریمان - 11 اردیبهشت، 1358 تهران) فیلسوف، متکلم و مفسر قرآن، عضو هیئت موتلفه اسلامی و از نظریهپردازان نظام جمهوری اسلامی ایران بود.[1]
وی قبل از انقلاب 57 عضو انجمن سلطنتی فلسفه و استاد دانشگاه تهران بود.[2] بعد از انقلاب به ریاست شورای انقلاب منصوب شد. حضرت امام خمینی علاقه زیادی به وی داشت، تا بدانجا که بعد از مرگش گفت: «مطهری پاره? تن اسلام و حاصل عمر من بود.»
در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی از وی با عنوان «معلم شهید» یاد میگردد.[3][4]
حسن بیاتانی
ابریست کوچه کوچه ، دل من ، خدا کند
نم نم ، غزل ببارد و توفان به پا کند
حسّی غریب در قلَمَم بغض کرده است
چیزی نمانده پشت غزل را دوتا کند
مضمون داغ و واژه و مقتل بیاورید
شاید که بغض شعر مرا گریه وا کند
با واژه های از رمق افتاده آمدم
می خواست این غزل به شما اقتدا کند
حالا اجازه هست شما را از این به بعد
این شعر سینه سوخته ، مادر صدا کند ؟
مادر! دوباره کودک بی تاب قصه ات ...
تا اینکه لای لای تو با او چها کند
یادش بخیر مادرم از کودکی مرا
می برد تکیه تکیه که نذر شما کند
یادم نمی رود که مرا فاطمیه ها
می برد با حسین شما آشنا کند
در کوچه های سینه زنی نوحه خوان شدم
تا داغ سینه ی تو مرا مبتلا کند
مادر ! دوباره زخم شما را سروده ام
باید غزل دوباره به عهدش وفا کند :
یک شهر ، خشم و کینه ، در آن کوچه – مانده بود
دست تو را چگونه ز مولا جدا کند
باور نمی کنم که رمق داشت دست تو
مجبور شد که دست علی را رها کند...
تو روی خاک بودی و درگیر خار بود
چشمی که خاک را به نظر کیمیا کند
نفرین نکن ، اجازه بده اشک دیده ات
این خاک معصیت زده را کربلا کند
زخمی که تو نشان علی هم نداده ای
چیزی نمانده سر به روی نیزه وا کند
باید شبانه داغ علی را به خاک برد
نگذار روز ، راز تو را برملا کند...
گفتند فاطمیه کدام است ؟ کوچه چیست ؟
افسانه باشد این همه ؛ گفتم خدا کند
با بغض ، مردی آمد از این کوچه ها گذشت
می رفت تا برای ظهورش دعا کند
از کوچه ها گذشت ... و باران شروع شد
پایان شعر بود که توفان شروع شد
1 -باعث خوشنودی خدا وفرشتگان می شود.
2- باعث مباهات خداوند بر فرشتگان است.
3- باعث درخشش برای اهل آسمان همانند ستارگان است.
4- باعث روشنی دل است.
5- باعث استجابت سریع دعا است.
6- باعث پذیرش توبه و پاک شدن از گناهان از جانب حضرت حق است.
7- باعث کفاره گناهان است.
8- باعث زیبایی صورت و شادابی چهره و نورانی شدن آن در طول روز است.
9- باعث سلامتی و تندرستی و رفع انواع بیماریهای جسمی و روحی است.
10- باعث از بین رفتن غم و اندوه و تقویت نور چشم است.
11- باعث تمسک یافتن به اخلاق انبیاء و اولیای خداوند است.
12- باعث انجام دادن سنّت پیامبران و صالحان است.
13- باعث تابش نور خدا به او میشود .
14- باعث مهر و محبت و محبوب القلوب شدن بین مردم است.
15- باعث افزایش عمر است.
16- باعث جلب رزق و روزی فراوان و ادعای قرض است.
17- باعث نوعی صدقه است.
18- باعث نوشته شدن چهار ثواب بزرگ برای خود است.
19- خداوند نه صف از ملائکه پشت سر نمازگزار قرار میدهد.
20- کلید رفتن به بهشت و جواز عبور از پل صراط است.
21- زینت آخرت و نور مؤمن در آخرت است.
22- نماز شب همچون سایبانی در روز قیامت است بر سرش.
23- نماز شب لباس بدن نمازگزار است در روز قیامت درحالیکه همه عریانند.
24- نماز شب در روز قیامت همچون نوری در برابرش است و چشم نمازگزار نماز شب در روز قیامت شادمان است.
25- نماز شب میان شخص نمازگزار و آتش جهنم همچون حائلی فاصله میگذارد.
26- میزان اعمال خوب نمازگزار در روز قیامت سنگین است.
27- نماز شب همچون تاجی در روز قیامت است بر سرش.
28- چراغی است برای تاریکی قبر و برطرف کننده وحشت تاریکی قبر است.
29- نماز شب همچون مشعلی نورانی است در تاریکی قبر.
30- نماز شب، نمازگزار را از عذاب قبر ایمن میکند و برات آزادی از آتش جهنم است.